سایت رسمی خدیجه خانمرادی شاعر لک زبان

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۵:۳۷ ق.ظ

طراح قالب: قالب وبلاگ

درباره سايت

هساره واران

شعر قندپهلوی زندگانیست، من با شعر زندگی میکنم و شعر از خواستگاه درونیم می تراود همچون ماهتاب و سهراب وار قلم در جویبار شعری پاییزی به حرکت در می آید، از دیربازکهنیت زبانی ما بر ادبیات شفاهی که نیمی اش چلسرو وباورهای عوام در بر بوده است رسانه زبانی در سامانه بومی لکی در ساختار آوای ده هجایی به اثبات رسیده است.
خدالم شکری رسیمه مطلو دلــــم شادا بی وه پژاره شو
کمی بعد بنا به حرکت شعر وافول در جغرافیا وپارامترهای استتیک ناقد و پاستورال قومیتی بانگرش اینکه هرچه در حرکت رو سوی پیرامون مدرنیته باشیم به ناچارشعر در تقابل با خواستگاه زبانیش در می آید هیچگاه براین نبوده ام که با جنجال برای کسب شهرت قلم بزنم اما شعر را بیشتراز در اریکه ی شهرت قلم زدن دانسته ام... مجموعه ی پیش رو تراوش قلمگاه ذهنی اینجانب بر بارقه ی هنری سامانه زبانی بومی لکی که در بر دارنده ی اشعاری چند باحرکت پیشرو در تلفیق آوای آهنگین دور آهنگ ،ریتم و ملودی عروض با آوای دیر سال و کهن هجا در این سامانه ی زبانی پیش رو جنابان عزیزتان علاقمندان داشته های بومی زبان مادری ...
شعرهایم چونان فرزندانی که زاییده ی حس طبیعی ای خدایی، نوپایه گان حس عاشقانه ی منند، بیشتر و پیشتر براین باورم به سقم موضوعی ادبیات پیشتازی در باورعقاید جهانشمول با آرزوی روزی بر باورنشستن دسته گلی ازبوستان شعرغنی وپراستدلال زبانی لکی وباتشکر از اساتید وفضلا وادبایی که دربه ثمر نشستن این مجلدوحدیقه مرا یاری نمودند / پیش کش می شود به پیشگاه زبان کلان کهن مادریم و فرزندانم امین و نگین دو بال پرواز من دار آسمان بی انتهای زندگانی ...

خدیجه خانمرادی / هلیلان

بایگانی

پربازديدترين ها

پربحث ترين ها

نويسندگان

پيوندها

اخبار فرهنگی

نمايش: ۷۸

           خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست            

تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

حضرت حافظ (ص)

به یاد دارم در جایی اذعان داشتم که: آن که بی فکر و تأمل دست به قلم می برد، دست به درشتی می برد، نویسنده و خطاطی درست نیست، آن که آثار بدون پشتوانه ای از "افکار" ارایه می دهد آفتابی دیرپا و فروغی ماندگار عرضه نخواهد کرد، گاهی برخی نوشته ها حالت اسفنجی دارد و با فشار دادن آن ها چیزی از درونشان نمی تراود، چه عاملی جز فقدان ارزش پشتوانه ی اندیشه میتواند داشته باشد؟            

در قدیم گفته اند: "بیل مرد، امتداد بازوی اوست". باید پذیرفت، روزی قلم و هنر باید در راه آگاهانیدن بشر، خلایق و سلایق به کار گرفته شود تا به دور افتادگان تشنه ی ادراک و شناخت، آگاهی بدهد و آن سوی مرز نشینان را با فرهنگ، هنر و محتوای آن و راه و جهت و پیامش آشنا کند. مایه وری آثار قلمی نیز، در صورتی است که صاحب قلم "صاحب اندیشه" باشد، چرا از این سرمایه، دستمایه ای برای غنا بخشیدن به محصولات ادبی و تولیدات هنری و قلمی بهره نگیریم و به رکود و جمود این گنجینه، رضا شویم؟!  

هنر راستین در پیوند عمیق با "جامعه" و "زبان" است. اگرچه هنرمند، نویسنده و شاعر و ... با احساس و ادراک و ذوق و علم خویش، دمخور و دمساز است، ولی نبض او با حرکت جامعه و مردمش میزند و "حیات فردی" او جدا از "حیات اجتماعی" اش نیست، بنابراین، آثارش هم شکوفه هایی روییده در "خلأ" نیست، بلکه میوه هایی است، روییده بر شاخه های درختی که ریشه در اندیشه ی محیط و جامعه ی پیرامون دنیای او دارد. طبیعی است که با گوشه ای نشستن و برای مردم قلم نزدن، کفگیر به ته دیگ استعداد میخورد و حرف های علم، هنر، فرهنگ، شاعر و نویسنده تمام می شود، کافی است چند روزی در متن مردم، فرهنگ و هنر و هم نفس با آنان بجوشی، سوژه هایی فراوان خواهی یافت. "نوشتن" و "سرودن" نیز رهاوردی است که صاحبان قلم از ژرفای وجود و چشمه ی ذوق و گنجینه ی شعور به طالبان گوهر عرضه می دارند و هرچه "غور" و "غوص" بیشتر باشد گوهرهای قیمتی تری به چنگ غواص حکمت و هنر میرسد "اثر هنری" و "محتوا" را باید در تنور ذهن و ذوق پخت و دم داد، آنگاه دم زده، "شعر" نوعی سیر و سیاحت در عالم جان و قلمرو دل، خرد و اندیشه است. هرچه درنگ و دقت بیشتر و بیشتر باشد محصول آن "رسیده تر" و "پخته تر" خواهد بود ...                                                                                                                            باری در این گفتار، نظر نگارنده بیشتر و بیشتر یادآوری چند نکته در باب سبک، اندیشه و رسالت شعری خانم خدیجه خانمرادی است. وی اگر چه هنوز در محور و مرکز شعری ادبیات عامیانه به ظاهر قرار ندارد، و لیک شعرش این مزیّت را دارد که به لحاظ مسایل مربوط به فرم شعر یعنی هماهنگی سنتی درنظام واژگان، موسیقی عروض شعر، توجه به اصول سنتی سبک، طنطنه ی کلمات و ترکیبات شاعرانه و بدیع، از نوعی امتیاز نسبی برخوردار باشد. چرا که در صورت گرایی شعر به جستجوی اوزان تازه و خوشاهنگ _ قوافی داخلی در ایجاد موسیقی _ هندسه ی ترکیب واژه ها در زنجیره ی گفتار شعر "هندسه ی مسطحه ی زبان شعر" و "هندسه ی فضایی یا بی نهایت _ و نیز در سیرت گرایی، بیان معانی و بیان و ... _ بسیار توانا و زیبا عمل کرده است و مولود ذهنش میتواند دارای ارزش و تشخص باشد و با تمام تپش های زندگی مردم پر احساس و حساس مرتبط باشد.

در شعر ایشان، مجموعه ی عناصر شعری، به حالت اعتدال و یکدست جلوه میکنند. عاطفه و خیال و هدف انسانی همراه با نیرومند ترین کلمات در  شعر او به هم آمیخته اند. شعر بومی این سامان در معنی درست کلمه، بر بنیاد سنت های نغز و پر مغز خود و به دور از هرگونه پریشان گویی، به زیبا ترین شکل در شعر او تجلّی کرده است و پس از دیر سالی رقّت بار چهره ی یک شاعر ارزنده را در صفحات تاریخ این شیوه ی شعر، آشکار ساخته است. شاید این مجموعه در شمار بارور ترین استعدادهای هنری در شعر بومی سامانه لکی باشد که به ما چهره نموده است و به قول"عین القظات همدانی": "خصلت آینگی خویش را حفظ کرده است". این شاعر خواسته است نظام عروضی فارسی را به یک سوی بنهد و از یک نظام ایقایی دیگر بهره بجوید، نظامی که در ادبیات محلی و شعر عامیانه ی ایرانی قابل بررسی است، در شعر وی ساحت های زبان نو و کهنه، زبان مرکز نقشی بسیار مهم دارد. و باید پذیرفت که وی در این تلفیق تا حدی مناسب موفق بوده است و شعر، مثل بعضی از کسانی که خواسته اند به طور نظری در حوزه ی زبان شعر، دست به تجدد و نوع آوری بزنند "توی ذوق نمیزند" وی مبانی جمال شناسی خود را  در این سبک می جوید و زبان چهره های زبان عصر خود است و در این کار توفیقی چشم گیر به دست آورده است.                                                 خدیجه خانمرادی، شاعر مضمون و نوعی اندیشه است و به طبع از معنی به سمت صورت حرکت می کند و این عواطف و احساسات اوست که ساخت صورت کار بوجود می آورد و او به هیچ وجه و روی در بند مسایل "صورت" نیست، حتی ساختمان جمله ها و ترکیبات اشعارش تابعی است از هیجان عاطفی او، ساختار نحوی جمله های شعر طبیعی ترین نظام دستوری عصر سامانه ی زبانی بومی لکی قرار دارد و در موازی چنان به زبان این ویژگی نزدیک می شود که می توان گفت هیچ گونه تغییری برای رعایت وزن و قافیه و ردیف و... در آنها بوجود نیامده است و نظام دستوری زبان، در هنجار طبیعی خود قرار دارد، زبان شعرش در قلمروهای خاص، بسیار دلپذیر و در نوع خود چشمگیر و بی بدیل است، تنوع اقالیم شعری او مثال زدنی است، در حوزه های گوناگون اندیشه در قلمرو خیال و ابداع بدیع است و اشعارش یکی از پر فروغ ترین شعرهای لکی سرایی در طول تاریخ ادبی و شعر این زبان است.

هر نسلی بیشتر و پیشتر، شعر نسل خویش را در حافظه ی خود دارد، بی شک چنانچه ارتباط نسل های آینده با شعر این سامانه ی زبانی حفظ شود، شعر خانمرادی در آینده میتواند یکی از مظاهر جمال هنری سامانه ی زبانی لکی در عصر ما باشد و اگر ارتباط نسل های آینده از این نوع فرهنگ، گسسته گردد که _ چنان  روزی مبادا _ آنجاست که دیگر نه جمالی می ماند و نه جلوه ای.                                                                          

در شعر خانم خانمرادی، نوعی منطق و سنجیده گویی بر شعر حکومت می کند که با نخستین تأمل در سروده هایش می توان بدان رسید، در شعر وی، نوعی پیش اندیشی همواره محسوس است، یعنی تفکر بر هیجان و عاطفه، غالب است، او مسایل را بیشتر و پیشتر می سنجد و به گونه ی شعر می آورد. این شاعر خوش اندیش در راهی که در قلمرو این مسیر پر فراز و نشیب برگزیده است، شاعری موفق بوده است، شاید همه کس این را نپسندد. چرا که حالات روحی و سطح پسند و حتی نوع زندگی افراد همیشه متفاوت است.                             

بر روی هم، شعر وی زیبا و رنگارنگ است و زبان شعرش شسته و قابل فهم همه کس، در نهایت مضامین شعرش حوادثی است که برای هر کس ممکن است روی دهد اما همه کس نتواند آن را شاعرانه بیان کند و این کار، توفیقی است بزرگ برای او، برای لذت بردن از شعر ایشان باید تجرید ذهنی و فداکاری هنری داشت که این خاص شعر او نیست، طبیعی است برای انتقال از هر مقوله ی هنری به مقوله ی هنری دیگر و از شیوه ای به شیوه ای دیگر، باید تا حدی در موازین پسند و بنیاد های استتیک ناقد و یا خواننده تجدید نظر شود، وی مثل هر شاعر صاحب سبکی، زبانی مشخص و مستقل دارد و همین زبان ویژه ی او، نموداری است از جهان بینی و نوع تأملات او در برابر رویداد های هستی، با همه ی کلّیتی که شعر او دارد، رنگ محلی شعرش، روشن ترین رنگ هاست.در شعر خانمرادی ساخت و صورت سنتی شعر در اثر ترکیب با عوالم روحی انسان عصر جدید آن چنان پیوند خورده است که بافتی تازه به خود گرفته و در مجموع، نوعی سبک مشخص را شعر او به وجود آورده است و این مهم ترین امتیاز اوست که می تواند او را به عنوان نماینده ای برجسته از نسل روشنفکر این مرز و بوم و گزارشگری راستین و صمیمی برای لحظه لحظه زندگی این نوع زبان شعر باشد، دانست.

شعر وی هم در گرایش لحظه های فردی و هم در جنبه های اجتماعی، جای گفتگوهایی بسیار، باز کرده است و بر کسی پوشیده و بسته نیست چرا که آن چه بر طرح عمومی شعر وی حاکم است، رعایت تمام جوانب شعر لکی است و آگاهی از فرهنگی وسیع و همین امر سبب گشته است که مجموعه ی شعرش نمایشگاهی باشد از ذوق، دانش زبانی و بر روی هم می توان گفت: می توان مجموعه ی شعر خانم خدیجه خانمرادی را نمونه ای نغز به حساب آورد و منظومه ی بومی سامانه ی زبانی لکی را از رهگذر این شعر، بازشناخت که زبان این مجموعه، زبانی دارد مطابق و منطبق با طبیعت گفتار این شیوه ی زبانی ...

در پایان برای این بانوی شعرسالار که بر جنگ عقلانیت و دل در نوپدیدی چیزی میان این دو فایق آمده است، بختی دمساز و زندگی ای دیرباز از دادار نیک کردار آرزومندم / ...

        

مهرماه یکزار و سیصد و نود و هشت خورشیدی / کرمانشــاه

                                                                                معین شــاهویسی

تبليغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

کلمات کلیدی

خدیجه خانمرادیxاستاد معین شاهویسیxمور لکیxلکستانxادبیات پیشروxشعر لکیxنارینهxشعر پیشتاز لکیxچلسروxدکلمه شعر لکیxادبیات پسامدرنxهلیلانxغزل لکیxسرابلهxایلامxلک امیررضا موزونیگلاره میلکانxکرماشانxوارانxلک امیرxعلی الفتیxشیرکو بیکسxسعید عبادتیانxرضا موزونیxدوبیتی رضا جمشیدیxگلاره میلکانکرماشانوارانعلی الفتی

آخرين مطالب

محبوب ترين ها

پیوندهای روزانه

قدرت گرفته از بلاگ بیان